Circe

خلاصه کتاب

سیرسه (Circe) نام دختری است که در خانه خدای خورشید، هلیوس، چشم به دنیا می­گشاید. از آنجایی که دختر چهره و صفات خدایان را ندارد با بی اعتنایی خویشاوندان خود مواجه می­شود. وی نه مانند پدر خود از قدرت بهره مند است و نه زیبایی مادرش را به ارث برده است. این بی توجهی سبب گوشه نشینی و انزوا و در نتیجه نزدیک شدن سیرسه به انسان ها می­شود. در میان انسان ها، او قدرتی که در میان خدایان ممنوعه است را کشف می کند: جادوگری. جادوی قدرتمندی که توانایی تبدیل دشمنان خدایان به هیولا را دارد. این امر خدایان را به وحشت می اندازد. همین موضوع باعث می­شود تا زئوس، فرمانروای خدایان، او را به جزیره ای دورافتاده تبعید کند. در این جزیره، دختر به آرامش و قدرتی درونی دست می­یابد که وی را بیدار می­کند. در این جزیره سیرسه با بسیاری از شخصیت‌ های شهیر اساطیری از جمله مینوتور، ددالوس و پسرش ایکاروس که به سرنوشتی شوم دچار شد، مده‌ آی خطرناک و البته؛ اُدیسه‌ی زیرک و حیله‌ گر روبرو می­شود.

درباره کتاب

کتاب سیرسه با الهام از ادیسه هومر نگاشته شده و در فهرست کتاب‌های توصیه شده مجله گاردین در سال ۲۰۱۸ قرار دارد.  سیرسه افسانه ای باستانی است که کم و بیش اطلاعاتی درباره او در داستان‌های اساطیری وجود دارد. اما نویسنده با قلم جادویی اش همه این حوادث را به طرز غیر منتظره ای بازسازی می کند و این یکی از ویژگی های شگفت انگیز کتاب سیرسه است. نویسنده با استفاده از عنصر فمنیستی و بدون تحریف حوادث اصلی، جزئیاتی که به آن توجه نشده را پر رنگ تر روایت می‌کند. در روند این داستان حماسی سیرسه از جادوگری قدرتمند به زنی تبدیل می‌شود که به شدت به انسان ها نزدیک است. این زن مهربان با زبانی مادرانه صحبت می کند و با هنر عشق ورزی آشنا می شود. به گفته‌ی بعضی منتقدین این تحولات شیرین و غیر منتظره بیش از اینکه نمایان گر یک اسطوره یونانی باشد ما را یاد داستان «پری دریایی» اثر هانس کریستین آندرسن می‌اندازد. یکی از ویژگی‌های نثر میلر در این کتاب ترکیب عاشقانه‌های عامیانه و ویژگی‌های انسانی با زندگی خدایان اساطیری است.