کی گفته من بداخلاقم؟

امروز هم یکی از اون روزهای بی‌حوصلگی برای «جیم»‌ئه. انگار هیچ‌چیزی روبه‌راه نیست.
خورشید زیادی نور داره، آسمون زیادی آبیه و موزها هم زیادی شیرین‌اند.
خود جیم یه کم گیج شده که چرا همه‌چیز رفته رو مخ‌اش. همسایه بغلیِ جیم حدس می‌زنه جیم امروز یه کم بداخلاق شده. اما مگه جیم زیر بار می‌ره؟
کتاب تصویری «کی گفته من بداخلاقم؟» داستان بامزه‌ی بچه‌میمونیه که از خواب بیدار شده و اصلا حوصله نداره.
این کتاب از نظر مفهومی و تصویرسازی‌هاش، خیلی جذابه و تا حدود زیادی می‌تونه به ما کنترل خشم و درک بهتر و عمیق‌تر احساسات و افکارمون رو یاد بده؛ این که ما می‌تونیم احساسات، عواطف و افکار مثبت و منفی زیادی داشته باشیم، اما خب هنر اینه که بتونیم این افکار و احساسات رو کنترل کنیم.
از این گذشته، خیلی وقت‌ها اتفاق‌ها و پدیده‌های دور و برمون با نگاهِ شخصی ما بهشون معنی پیدا می‌کنند. در واقع می‌شه گفت خیلی وقت‌ها علت اذیت شدن ما از مسائل، به خاطر حس و حال و دیدگاه خودمونه، نه خودِ اون مسئله!