کيميا در آخرين شب زندگي مادربزرگ و در آستانه ورود به نوجواني به رازهاي تازهاي پي ميبرد. او در آرزوي دست يافتن به کتاب مرموزي بود که شبها در دستهاي مادربزرگ ظاهر ميشد و او را چنان در خود غرق مي ساخت که در تمام مدت خواندن کتاب ديگر نه کيميا را ميديد و نه چيزي ميشنيد. همين به اشتياق کيميا براي يافتن کتاب دامن ميزد. جست وجوهاي مخفيانه او در پستوهاي خانه مادربزرگ هميشه بينتيجه ميماند ولي درست زماني که در کابوس مرگ مادربزرگ و دنياي بدون قصه و راز دست و پا ميزد، کتاب مرموز قديمي خودش را به او رساند.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.