آنقدر برای رسيدن کريسمس هيجانزده بودم که حتی جيرم هم درنمیآمد!
قرار بود بهترين مهمانی کريسمس در خانهی من برگزار شود. ولي در يک چشمبههمزدن مصيبت بر سرم هوار شد. پنجهام به دمم گير کرد و سر از بيمارستان درآوردم. بعد هم سوراخموشم آتش گرفت! گندپنيرش بزنند، عجب کريسمس وحشتناکی!
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.