وقتي خانواده آلن ديرايت در زمان كودكياش از هم پاشيد، او در دل خودش را مقصر دانست. در تمام دوران مدرسه فكر ميكرد: من چه اشكالي دارم؟ چطور ميتوانم دوستداشتني باشم؟ او ناخودآگاه ويرانگرترين- و متداولترين- عهد را با خود بست؛ او به خود گفت: «هر كاري كه بتوانم ميكنم تا ديگران دوستم داشته باشند.» به مرور زمان، عهدي كه او با خود بسته بود به مشكلات جدي در بزرگسالياش انجاميد. آلن دي رايت در اين كتاب بسيار ارزشمند دعوتتان ميكند تا راهحل ساده اين مسايل همگاني را كشف كنيد؛ از اسارت گذشتهتان رها شويد و زندگي نو و رضايتبخشي را بر پايه ايمان، اميد و اعتماد آغاز كنيد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.